روزهای اول اینستاگرام را یادتان هست؟ یک رابط کاربری ساده که در آن خبری از استوری و لایو و پست آلبومی نبود. در سالهای بعد این اپلیکیشن محبوب کاملتر شد و طبق نیاز مخاطبان امکانات جدیدی را ارائه داد. تغییرات اینستاگرام در این سالها، یک مثال ساده از MVP است.
در این مقاله قرار است یاد بگیریم حداقل محصول پذیرفتی یا MVP چیست؟ چه فایدهای دارد؟ ویژگیهای آن کدامند؟ و چند مثال جالب را با هم مرور کنیم.
MVP چیست؟
اول ببینیم MVP مخفف چیست؟ این مفهوم از کنار هم قرار گرفتن سه کلمه Minimum Viable Product تشکیل شده است؛ که در فارسی به آن «کمینه محصول پذیرفتنی» یا «حداقل محصول پذیرفتنی» میگوییم.
به زبان ساده MVP یعنی: محصول یا خدماتی که حداقلهای لازم برای ارائه به مخاطب و سرمایهگذار را داشته باشد. ام وی پی به صاحبان کسبوکار کمک میکند تا بدون صرف زمان و هزینه زیاد، یک نمونه قابل قبول از ایدهشان را به بازار ارائه بدهند. و در ادامه با گرفتن بازخورد از مخاطبان، محصول و خدمات را کاملتر کنند.
نکته مهم: MVP به معنی ارائه محصول ناقص نیست
فرض کنید مشتری شما نیاز به «جابجایی» دارد. شما با استفاده از MVP ابتدا یک اسکیت آماده میکنید و به او میفروشید. در ادامه محصول را ارتقا میدهید و طبق نیاز مشتری به آن فرمان و ترمز اضافه میکنید؛ یک دوچرخه! حالا طبق بازخورد مخاطبان، شناخت نیاز بازار، تحلیل و بررسی محصول رقبا و… متوجه نیاز به یک محصول موتوردار میشوید؛ پس محصول را کامل و کاملتر کرده و یک ماشین عالی و پرسرعت تولید میکنید.این یک ایده از MVP است.
اما محصول ناقص یعنی اینکه همان ابتدا به جای ماشین کامل، فقط چرخ ماشین را به مشتری بدهید!
چرا باید حتما از MVP استفاده کنیم؟
شما صاحب اختیارید! میتوانید کلی هزینه کنید و ماهها روی توسعه محصول وقت بگذارید تا نمونه نهایی را تولید کنید. اما ممکن است موقع ارائه محصول به بازار متوجه شوید کسی آن را نمیخواهد…
ایدهی بهتر تست کردن ایدهی محصول با mvp است. همه صاحبان کسبوکار ایدهشان را باور دارند. اما متاسفانه گاهی اوضاع طبق فرضیات و برنامه ما پیش نمیرود. به همین دلیل عاقلانه نیست که تمام پول و زمان خود را روی تولید یک محصول کامل بگذاریم. تولید کمینه محصول پذیرفتی به ما کمک میکند تا فرضیه خودمان را تست کنیم، و سپس طبق نیاز بازار امکانات و ویژگیهای مختلفی به محصول یا خدماتمان اضافه کنیم.
اگر کسبوکارهای اطرافتان را نگاه کنید متوجه انواع مثال MVP میشوید. رابط کاربری اولیه فیسبوک یادتان هست؟ مگر اینستاگرام از روز اول اینقدر امکانات داشت؟ یا اصلا چرا راه دور برویم؛ اگر خاطرتان باشد دیجی کالا در ابتدا با محصول دوربین عکاسی کار خودش را شروع کرد.
یادداشت سردبیر: MVP فقط مختص استارتاپ نیست. یک مفهوم است که در هر کجا به کاهش ریسک و پیشبرد اهداف کمک میکند. حواسمان باشد محصول باید طبق نیاز مخاطب باشد، نه طبق سلیقه ما. (به نظر من غذای مکزیکی عالی است! اما باید در نظر بگیرم که مهمان ایرانی من از چلوکباب بیشتر استقبال میکند.)
Mvp چه فرقی با protype (نمونه اولیه) و demo دارد؟
هدف از mvp اعتبار سنجی مدل کسبوکار است. به کمک این مفهوم میتوانیم محصول را تست کنیم، از مشتری فیدبک بگیریم و محصول را طبق نیاز بازار توسعه بدهیم. درست است که mvp محصول نهایی ما نیست، اما همچنان نیاز کاربر را رفع میکند.
اما protype یا نمونه اولیه برای بازار ساخته نمیشود. شما به کمک protype میتوانید ایده خودتان را به فرم تبدیل کنید؛ مثلا یک اسکچ ساده روی کاغذ، نمونه دیجیتالی، یا حتی نمونه اصلی محصول در سایز واقعی. نمونه اولیه کمک میکند بهتر با تیمهای دیزاین و طراحی ارتباط برقرار کنید، و دقیقا به آنها نشان دهید که چه محصولی در ذهنتان هست.
Demo هم نسخه نمایشی محصول است. به کمک دمو میتوانید ویژگیها، قابلیتها و ارزش پیشنهادی محصول را به مشتریان نشان بدهید.
اهداف و کاربردهای mvp در کسبوکار
همانطور که اشاره کردیم با ساخت mvp میتوانید محصول را فقط با ویژگی اصلی ارائه بدهید، و در ادامه طبق نیاز مشتری امکانات بیشتری را به آن اضافه کنید. در نتیجه همان اول راه تمام سرمایه را صرف ساخت محصول نهایی و کامل نمیکنید و شانس موفقیتتان چند برابر میشود. برای جمعبندی بیایید اهداف و کاربردها را به صورت موردی مرور کنیم. به کمک mvp میتوانید:
- نمونه اولیه محصول و خدمات را ارائه کنید و امکانات تکمیلی را در آینده توسعه بدهید.
- ایده و فرضیه خودتان را با کمترین منابع بسنجید.
- از رقبا عقب نمانید و سریعتر وارد بازار شوید.
- برای امکاناتی که مورد نیاز مشتری نیستند زمان و هزینه صرف نکنید.
- با داشتن کمینه محصول پذیرفتنی جذب سرمایه انجام دهید.
- اطلاعات به دست بیاورید و واکنش مشتریان را بسنجید.
- متوجه نیازهای مشتری بشوید، نیازهایی که شاید خودتان متوجه آن نبودید.
- مدل کسبوکارتان را بررسی کنید.
- کاربران اولیه خودتان را جذب کنید.
- روشهای مختلف قیمتگذاری و بازاریابی را بسنجید.
و خلاصه محصولی بسازید که دقیقا نیاز بازار باشد و مخاطبان حاضر باشند به ازای آن پول بپردازند. این یعنی موفقیت کسبوکار شما. (درباره مراحل رشد کسبوکار در مقاله جدید وبلاگ بخوانید)
۶ مزیت فوقالعاده برای کسانی که از mvp استفاده میکنند
شروع مسیر توسعه با mvp مزایای فوقالعادهای برای شما دارد. در اینجا با ۶ مزیت کمینه محصول پذیرفتنی آشنا میشویم:
-
کاهش هزینه، زمان و ریسک
ساخت یک محصول نهایی زمان و هزینه زیادی میطلبد. حالا اگر ایده شما نتیجه ندهد تمام این زمان و هزینه به فاجعه ختم میشود! کمینه محصول پیشنهادی کمک میکند با کمترین منابع محصول اولیه را ارائه بدهید. این یعنی کاهش هزینه، زمان و ریسک شما.
تعجبی ندارد که برندهای بزرگ دنیا مثل فیسبوک، اینستاگرام، اسنپچت، ایربیانبی و اسپاتیفای کارشان را با mvp شروع کردند.
-
سنجش بیزنس مدل و تصمیمگیری برای آینده
استارتاپ در روزهای اولیه پیشبینی دقیقی از موفقیت در آینده ندارد. نسخه mvp کمک میکند تا دیتا و اطلاعات خوبی از کاربران اولیه دریافت کنید. این اطلاعات میتواند شامل تعداد کاربر، نحوه جذب، هزینه جذب به ازای هر کاربر، تعداد دانلود یا خرید، تراکنشها، نظرات کاربران و… باشد.
به کمک این آمار میتوانید مدل کسبوکار را بسنجید و برای استراتژی و ادامه راه تصمیمگیری کنید.
-
جذب مشتریان اولیه و دریافت نظرات آنها
یکی از اهداف اصلی mvp گرفتن فیدبک از مشتریان است. با ارائه mvp میتوانید کاربران اولیه (Early adopters) را خیلی سریع و راحت جذب کنید. بعد از شکلگیری پایگاه اولیه مشتریان، کافی است با آنها در ارتباط باشید و از نظراتشان برای توسعه محصول استفاده کنید. برای گرفتن بازخورد راههای مختلفی مثل تماس تلفنی، فرم نظرسنجی، پیامک، امتیازدهی و… وجود دارد.
از طرفی معمولا مشتریان اولیه، بعد از توسعه هم به محصول شما وفادار میمانند. ساختن یک جامعه قدرتمند مشتریان از همینجا شروع میشود!
-
تمرکز روی pain point و افزایش انعطافپذیری
در تهیه mvp سراغ فیچرها و امکانات جانبی محصول نمیرویم. در عوض روی ویژگی مرکزی محصول و ارزش پیشنهادی تمرکز داریم؛ یعنی دقیقا مسالهای که برای کاربر pain point یا نقطه درد است. اگر موفق شویم نیاز کاربر را به درستی برطرف کنیم موفقیت آینده محصول تا حد زیادی تضمین میشود.
به علاوه mvp انعطافپذیری تیم شما را بالا میبرد. اگر نیاز به حذف ویژگی یا اضافه کردن آپدیت باشد، تغییر دادن mvp خیلی راحتتر از تغییر محصول کامل و نهایی است.
-
لانچ سریع محصول و جایگاهیابی در بازار
چرا لانچ سریع مهم است؟ اولا شما میتوانید قبل از فعالیت رقبای احتمالی بخشی از بازار را بگیرید. اصلا بعید نیست شرکتهای دیگر محصول مشابه شما را به بازار عرضه کنند.(کافی است یک نگاهی به رقابت در اپلیکیشنهای موبایلی بیندازید، ماهانه هزاران برنامه جدید طراحی و عرضه میشوند.)
دوما میتوانید استراتژیهای بازاریابی و کانالهای فروش خودتان را امتحان کنید. و سوما تعویق انداختن مداوم محصول روی کسبوکار شما اثر منفی دارد.
-
شانس بیشتر برای جذب سرمایه
برای تامین مالی باید به سرمایهگذار ثابت کنید که تقاضا برای محصول شما وجود دارد؛ و این یعنی داشتن MVP. از طرفی تولید کمینه محصول پذیرفتنی میتواند اعتماد سرمایهگذار را جلب کند و توانمندی شما را نشان دهد. منظور از توانمندی: شناخت شما از صنعت، تیمسازی، تجربه طراحی و تولید و عرضه، تجربه شناخت و جذب مشتری است، که تمام اینها در دل یک MVP قرار دارد. (در مقاله ۷ روش تامین مالی کسبوکار درباره جذب سرمایهگذار توضیح دادیم)

اصلا mvp چه شکلی است؟ انواع کمینه محصول پذیرفتنی
مدل mvp هر کسبوکار به ایده، نوع محصول، صنعت و… بستگی دارد. خوب است بدانیم برای ساخت حداقل محصول پذیرفتنی چه گزینههایی داریم:
- یک نوع رایج مدل نرمافزاری است. نیازی نیست همان اول یک نرمافزار کامل و مجهز بسازید، همین که روی ویژگی اصلی تمرکز کنید کافی است.
- ممکن است کمینه محصول پذیرفتنی شما در قالب یک محصول فیزیکی باشد.
- سایت و لندینگ پیج یکی از مدلهای کاربردی است که قابلیتهای زیادی هم دارد.
- حداقل محصول پذیرفتنی میتواند در قالب اپلیکیشن موبایل یا سایر ابزار مرتبط با تکنولوژی باشد.
- ممکن است mvp شما یک ویدئو معرفی باشد! کاربران با دیدن ویدئو متوجه ویژگیهای محصول و ارزش پیشنهادی میشوند.
و با چند مدل جالب دیگر هم آشنا شویم:
- یک مدل کمهزینه و کارساز mvp تکه تکه (piecemeal) است. یعنی به جای ساخت محصول از مرحله صفر، ابزارهای موجود را با هم ترکیب میکنید و به مشتری ارائه میدهید تا متوجه نحوه کار محصول شود.
- مدل کارپرداز (concierge) برای سرویسهای اشتراکی کاربردی است. به این صورت که محصول را به طور دستی برای هر مخاطب شخصیسازی میکنید. نهایتا اگر ایده جواب داد، فرآیند اتوماتیک را میسازید که محصول مناسب هر مخاطب را با تجزیه تحلیل پاسخ کاربر انتخاب و ارسال میکند.
- در مدل تک کاره (single feature) شما فقط یک ویژگی کلیدی را انتخاب میکنید که مشکل کاربر است. و فقط روی حل همین مشکل تمرکز میکنید.
- و مدل جادوگر شهر اُز (wizard of oz) که برای استارتاپهای مبتنی بر خدمات عالی است. شما محصول مشابه مدل نهایی را به مخاطب نشان میدهید. مخاطب فکر میکند که دارد از برنامه و فرآیند اتوماتیک استفاده میکند، در حالی که شما (جادوگر) دارید خودتان تمام فرآیندهای پشت صحنه را به طور دستی انجام میدهید.
چند مثال و داستان از نمونههای موفق) ام وی پی که به بیزنسهای بزرگ تبدیل شدند
برای اینکه مدلهای بالا را بهتر درک کنیم خوب است چند مثال واقعی را بررسی کنیم. برندهای بزرگی که کارشان را با حداقل محصول پذیرفتنی شروع کردند.
-
ایربیانبی (Airbnb)
در سال ۲۰۱۹ دو دوست به نامهای برایان چسکی و جو گبیا در آپارتمانشان در سانفرانسیسکو زندگی میکردند و قصد راهاندازی یک بیزنس موفق داشتند. در حالی که از عهده پرداخت اجاره همین آپارتمان هم برنمیآمدند، بله! آرزو بر جوانان عیب نیست!
تا اینکه متوجه شدند قرار است یک کنفرانس طراحی در شهرشان برگذار شود، و یک mvp ساده جرقه خورد. ایده این بود که آپارتمان خودشان را برای اقامت به شرکتکنندگان کنفرانس پیشنهاد بدهند. یک سایت خیلی ساده و اولیه آماده کردند و عکسهای آپارتمان را در آن قرار دادند. و در کمال تعجب ۳ نفر برای اجاره چند روزهی آپارتمان درخواست دادند. همین محصول ساده نیاز مردم و چشماندازی از بازار را به برایان و جو نشان داد؛ یعنی تقاضا برای اقامت در آپارتمان اشخاص، به جای صرف هزینه بالا در هتلها. به این ترتیب استارتاپ موفق AirbedAndBreakfast با همین تست سریع ایده شروع شد.
-
دراپ باکس (Drop box)
ایدهی آرش فردوسی و درو هوستون سرویس ابری اشتراکگذاری فایل بود. اما میدانستند که طراحی چنین سرویسی زمان و هزینه بالایی میطلبد. کارآفرینان معمولی در این شرایط میروند سراغ طراحی اپلیکیشن و سرمایهگذاری روی سختافزار و … اما آرش و درو باهوشتر از این حرفها بودند. Mvp آنها چیزی نبود جز یک ویدئو معرفی! این ویدئو نشان میداد که دراپباکس قرار است چطوری کار کند. با همین mvp سریع و ارزان، مخاطبان ترغیب شدند تا از این سرویس بیشتر بدانند، و ۷۰۰۰ ثبتنام (sign up) انجام شد.
یادآوری: کمینه محصول پیشنهادی با مدل ویدئویی را بالاتر معرفی کردیم، دراپ باکس یک مثال خوب از این مدل است.
-
آمازون (amazon)
احتمالا شنیدهاید که بیزنس جهانی آمازون کار خودش را با فروش کتاب شروع کرد. وقتی جف بزوس رواج اینترنت را دید تصمیم گرفت ایده فروش آنلاین را اجرا کند. او با تکنیک brainstorming یک لیست ۲۰ تایی از محصولات برای فروش آنلاین تهیه کرد. بعد از بررسی گزینهها به پنج محصول کتاب، ویدئو، نرمافزار، کامپیوتر، و CD رسید. در نهایت طبق مدل MVP تک کاره، محصول کتاب را انتخاب کرد که هم سودآور است و هم تقاضا برای خرید آنلاین آن وجود داشت.
برخلاف کارآفرینهایی که همان اول کار یک فروشگاه آنلاین همهکاره و کامل میسازند، جف بزوس کار را با کمترین هزینه روی یک سایت اولیه شروع کرد. آمازونی که این روزها با میلیونها محصول مختلف، پلتفرم شماره یک تجارت الکترونیک در دنیاست.
-
فیسبوک (Facebook)
ایده مارک زاکربرگ ساده بود: چه میشد اگر افراد میتوانستند ارتباطات و تجربیات خودشان را با خانواده و دوستان به اشتراک بگذارند؟ هستهی ایده در قالب سایت thefacebook آماده شد، و برای شروع فقط در چهار دانشگاه برتر آمریکا (استنفورد، هاروارد، کلمبیا و ییل) منتشر شد. بعد از یک سال تست روی مخاطبان تارگتشده، آنها دسترسی را برای همهی مردم باز کردند.
تولید mvp به مدیران فیسبوک کمک کرد تا به سرنوشت سایر شبکههای اجتماعی مبتلا نشوند! یعنی به جای صرف هزینه بالای توسعه سایت، محصول را به تدریج ارتقا بدهند و قابلیتهایی را اضافه کنند که دقیقا مورد نیاز کاربران است.
-
زاپوس (Zappos)
و برای مثال آخر با یک مدل mvp جادوگر شهر اُز آشنا بشویم. زاپوس یک بازار آنلاین برای خرید کفش و لباسهای مارکدار است. شاید با خودتان بگویید ایده خرید آنلاین کفش که خیلی دمدستی و ساده است؛ اما دقت کنید که داریم در مورد سال ۱۹۹۹ حرف میزنیم. در آن زمان نیک سوینمورن باید این ایده را آزمایش میکرد که آیا مردم حاضر هستند کفششان را به صورت اینترنتی بخرند؟
او برای شروع حداقل محصول پیشنهادی جادوگر شهر اُز را انتخاب کرد. چرا؟ چون در غیر این صورت باید درگیر تمام مسائل خرید، انبار کردن کفشها، فرآیندسازی و… میشد. در عوض سراغ فروشگاههای کفشفروشی رفت و از محصولات آنها عکس گرفت. او عکسها را در سایت قرار داد و هر زمان سفارشی ثبت میشد همان مدل را خریداری و ارسال میکرد. در واقع پشت سایت، تمام کارها به صورت دستی انجام میشد. بعدها با بالا رفتن سفارشها محصول توسعه پیدا کرد و شکل واقعی آن خلق شد.
تولید mvp به نیک سوینمورن کمک کرد تا فرضیه خودش را با سرمایه کم آزمایش کند؛ اینکه «آیا تقاضای کافی برای خرید آنلاین کفش وجود دارد؟» بعد از اینکه از تقاضا و بازخورد مخاطبان مطمئن شد، حالا وقت ایجاد محصول نهایی بود.
چطور mvp خودمان را بسازیم؟ مراحل ساخت قدم به قدم
هنوز سراغ محصول کامل و نهایی نرفتهایم، درست! اما در هر صورت مهم است که mvp اصولی و استاندارد ساخته شود؛ تا هم نیاز کاربر را رفع کند و هم بتوانیم در آینده آن را توسعه بدهیم.
قبل از هر چیزی مدل کسبوکار و تمام موارد آن شامل مخاطبشناسی، بررسی رقبا و… را تکمیل کنید. در ادامه برای ساخت حداقل محصول پیشنهادی طبق مراحل زیر پیش بروید:
قدم اول) روی حل نیاز مخاطب تمرکز کنید
ما معمولا در مورد محصولمان اشتیاق داریم و دلمان میخواهد کلی ایده جذاب و ویژگی جدید به آن اضافه کنیم. اما گاهی یادمان میرود که هدف محصول در وهله اول حل نیاز مشتری است. پس ایده و ویژگیهای فرعی را فراموش کنید! بچسبید به نیاز بازارتان و برای حل مشکل مخاطب محصول بسازید.
شما قرار است این نیاز را با چه راهحلی رفع کنید؟ جواب این سوال همان ویژگی اصلی mvp شماست. قدم اول در سوالات زیر خلاصه میشود:
- آیا مشکل وجود دارد؟
- آیا مشکل آنقدری مهم است که بازار داشته باشد؟
- ما میتوانیم مشکل را حل کنیم؟
- راهحل ما برای رفع این نیاز چیست؟
قدم دوم) ویژگیهای محصول را اولویتبندی کنید
برای جلوگیری از سردرگمی، ویژگیهای محصول را اولویتبندی کنید. در این مرحله باید تصمیم بگیرید که کدام ویژگی ضروری است، و کدام ایدهها باید در آینده بررسی شوند.
برای اولویتبندی ویژگیها میتوانید از ابزارهای مختلفی استفاده کنید. یکی از آنها متود MoSCoW است؛ با این متود میتوانید ویژگی محصولتان را به چهار بخش زیر تقسیم کنید:
- MUST HAVE: این گروه ویژگیهای اصلی هستند که چارچوب محصول را میسازند. در واقع عملکرد محصول شما وابسته به همین ویژگیها است.
- SHOULD HAVE: محصول نهایی شما باید این ویژگیها را داشته باشد؛ اما وجود SHOULD HAVE ها در مراحل ابتدایی ضروری نیست. مثلا شما میدانید که محصولتان باید قابلیت ریکاوری پسورد به صورت اتوماتیک را داشته باشد. اما برای شروع میتوانید فراموشی پسورد را با کمک پشتیبانی و به صورت دستی پیش ببرید.
- COULD HAVE: تمام ویژگیهای جانبی و ایدههای شما برای محصول در این دسته قرار میگیرد. فقط توجه کنید این گروه باید بعد از تست ویژگیهای MUST HAVE اضافه شوند.
- WON’T HAVE: گاهی بعضی از ویژگیهای محصول با وجود هزینه بالا، توجیه چندانی ندارند. پس بهتر است این ایدهها را در گروه WON’T HAVE قرار بدهید.
قدم سوم) محصول را بسازید
تا مرحله قبلی مشغول تحقیق و بررسی و تصمیمگیری بودیم. حالا وقت آن رسیده که تمام نتایج را به اکشن پلن (برنامه عملیاتی) تبدیل کنیم و محصول را بسازیم. حواستان باشد قبل از ارائه محصول به کاربران، حتما یک تست داخلی داشته باشید. متخصصان و کارشناسان سنجش کیفیت محصول شما، باید آن را تست کنند و مشکلات احتمالی را رفع نمایند.
قدم چهارم) بازخورد و نظر کاربران را دریافت کنید
محصول را در اختیار کاربران قرار دهید و مرحله مهم دریافت بازخورد را شروع کنید. از روشهای مختلف با کاربران در ارتباط باشید و تجربه استفاده، نظرات و پیشنهادات آنها را دریافت کنید. بیشترین یادگیری شما در همین مرحله اتفاق میافتد.
قدم پنجم) بسازید، بررسی کنید، یاد بگیرید
آخرین قدم از mvp چرخه (build, measure, learn) است. برای اینکه از mvp به محصول نهایی برسید، ممکن است این چرخه بارها تکرار شود. کمینه محصول پیشنهادی را به کاربران ارائه بدهید، نتایج و شاخصها را اندازهگیری کنید، از کاربران بازخورد بگیرید و مجددا به مرحله ساختن برگردید.
و در آخر…
تا اینجا یاد گرفتیم mvp چیست و همه موضوعات مرتبط با آن را مرور کردیم. یادتان باشد کمینه محصول پیشنهادی قرار نیست عالی و بینقص باشد. فقط طبق راهنمای مقاله پیش بروید و کار روی محصول خودتان را شروع کنید. اگر در مسیر پر پیچ و خم کسبوکارتان به نظر مشاوران باتجربه نیاز داشتید، ما در بخش مشاوره کسبوکار فزایش آماده کمک به شما هستیم. و در آخر مثل همیشه منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمندتان در بخش کامنت مقاله هستیم.